سلام خوبین؛ خوشین؟
ما همه خوبیم؛ اما ناراحت؛ به خاطر این که چند روز پیش یکی از عزیزامو از دست دادم و یه جورایی حس میکنم تقصیر منه؛ چون پدربزرگم تو روز تولد من فوت کردن. ولی بابام میگه این به خاطر دوست داشتنت بوده و حالا پدربزرگ و مادربزرگم برای من تو آسمون جشن میگیرن. میگم: بابا من دیگه جشن نمیگیرم. بابام میگه: تازه پدربزرگم بیشتر خوشحال میشه و شاید بعد از هفتم یا چهلم تولد بگیرم. بابام میگه: بعد ازهفتم؛ ولی من میگم بعد از چهلم پدربزرگم خوشحاله؛ چون خیلی از کسایی رو که خیلی وقته ندیده میبینه. از همین جا میگم: پدربزرگ عزیزم خوشحال باشی، یادش به خیراون سفری که با مامانبزرگ و پدربزرگ رفتیم؛ خیلی حال داد. تو مطلب پیشم نوشته بودم که تو بیمارستانه و براش دعا کنین. چند شب پیش پدرم به ما زنگ زد و گفت پدربزرگم فوت کرده.
پدربزرگ خوبم، تو اونقدر مهربون بودی که بودنت سختیِ نبود مامانبزرگ رو برای همه کم میکرد. من میدونم ما دو تا همدیگه رو خیلی دوست داریم. دلم میخواد دوباره دستاتو بگیرم. یادش به خیر، شمارش اعداد تو بهم یاد دادی؛ وقتی پایاننامه مهد کودکمو دیدی، گفتی: بچم بزرگ شد. روزی که کلاس دوم بودم و یاد گرفتم ساعتو بخونم؛ گفتم: ساعت 12 است، گفتی: ماشالاه! روز قبلِ امتحان نمونه استرسمو تو کم کردی؛ آخرم نشد نتیجشو ببینی. دوست دارم دوباره تو رو ببینم، خب ولی حالا با اینکه ما رو نمیبینی کسای دیگه رو میبینی پس سلام منم به مامانبزرگم برسون. دوست داشتم وقتی میرم کلاس زبان تو باشی، اما تو نیستی. هر روز میگفتی آخه چرا هوا این همه گرمه. وقتی میخوام بدونم الآن کجایی باباخلیلی؛ نگرانت نیستم، چون میدونم تنها نیستی. دوست داشتم وقتی راهنمایی میرم تو باشی. امیدوارم صدای قلب من که میگه دوستت دا رم رو بشنوی. دیگه خونهتون رنگ امید نداره؛ عکسها رو نگاه میکنم و میبینمت و میگم چرا رفتی؟!
زندگی زود میگذره اما من به همه قول میدم از زندگی استفاده کنم؛ اما چیز های زیادی از زندگی هست که باید بفهمم. قول میدم تو مسیر زندگی اول باشم. ماشینت همون جا منتظرت میمونه. من همیشه «گلناز» (عروسکی که بهم دادی) رو نگه میدارم. خاطراتت همیشه با منه. فراموش کردم یه چیزی بگم؛ من هنوز یه مامانبزرگ و بابابزرگ دیگه دارم با تمام وجود دوستشون دارم. آخه بابام گفته آدم باید قدر اونایی که هستن رو تا هستن، بدونه نه فقط بعد مرگشون.
ببخشی که ان جملههام خیلی خراب نوشتم، آخه اشکام همینطور داره میریزه.
الهی قربونت برم دیبا جون تو اشک منم دراوردی با این نوشتنت !
مطمئن باش باباخلیلی جونمون همیشه به یادمون هستن و دوست دارن همه ی بچه ها و نوه هاشون رو خوشحال و خوشبخت ببینن مخصوصا عزیزای مهربونی مث دیبا جون رو که انقدر بابا خلیلی شو دوست داره و محبت داره !
پس آرزو می کنم همیشه موفق و شاد و سلامت باشی تا هم مامان بابای خوبت خوشحال باشن همه بقیه ی عزیزانت مث بابا خلیلی جون و مامان بزرگ جون
آره یادمه کوچولو که بودی تازه یک سالت بود از روی عادت که بابایی ت به بابا خلیلی می گفتن « بابا » تو هم بهشون می گفتی بابا ! وقتی می گفتیم دیبا جون بابا کو ؟منتظر بودیم بابایی خودتو نگاه کنی اما بابا خلیلی رو نگاه می کردی . چون نزدیک هم بودین و تقریبا هر روز همدیگه رو می دیدین . یادشون همیشه به خیر باشه ایشالله
چقدر خوب ! انقدر خوب و مهربون بودن که همه از رفتنشون غمگین شدن و همش خاطره های خوب ازشون مونده .
خیلی دوستت دارم عزیزم
سلام ندایی
قبل از هر چیز مامانت امروز پیش ما هستن ومن خیلی خوشحالم
وقتی یادصورت مهربونش میفتام اشکام سرازیر میشه
خب حالا این جدول روبخون ابته میدونمبخونو اشتباه نوشتم ولی خودمونی نوشتم
یاد خاطرات کودکی=
یاد مامان بزرگ=
یادباباخلیلی=
مامانبزرگ=
باباخلیلی=
مامان وبابا وهمه ازجوله تو=
دوستت دارم خداحافظ
سلام به دیبای عزیز دلم دختر خوب و مهربون
اول از همه ممنون که به یادمی
ااا چه خوب ! پس برنامه ی عمه پروین دزدیدنی امروز اجرا کردین آره ؟؟ خب که اینطور ! لازم شد پاشم بیام بیرجند ببینم در غیاب من چیکار می کنین !
از جدول پر از محبتی که نوشتی ممنون . به خودم افتخار می کنم که برام قلب گذاشتی اون قلب مهربون تو خیلی بزرگه و منم خیلی خیلی دوستت دارم .
می دونم حق داری دیبای عزیزم اولش یاد عزیزامون که تازه از دست دادیم برامون اینجوری ن
ولی بعد از یه مدت که دلتنگیامون کمتر شد چون بیشتر یاد خوبیاشون و مهربونیاشون و خاطرات خوب و شیرینی که باهاشون داشتیم میفتیم کمتر می شیم و بیشتر می شیم . عزیزم هر موقع دلت گرفت براشون صلوات بفرست یا یه سوره کوچک که حفظ هستی بخون هم دل مهربونت آروم تر می شه هم براشون خیرات می شه . و خدا هم دعاها و یادهای تو رو چون کوچک و معصومی بیشتر مورد توجه قرار میده . اینجوری همیشه به یاد عزیزانمون که حالا از ما دور شدن هستیم و اونا هم از ما راضی ن . البته میدونی که روح آدما از اون دنیا تا حدی ما ها رو می بینن و اگه بی تابی کنیم برامون نگران می شن .
مراقب خودت باش
خیلی خیلی دوستت دارم . بوس گنده برای دیبا جونم
سلام ندای عزیزم چطوری خوبی
این عکس دزددریاییت خیلی با حال بود
وقتی اونودیدم اینجوری شدم
اشکاهام هم بعضی وقتا سرازیر میشه
خیلی خیلی
این منم ده روزپیش
ولی یاد مهر محبت هاشون میفتم
همیشه یادتون توقلبمه
همین جور یاد تو
دوستت دارم بی کلک
کوچولوی خوشگلک