سلام بچه ها
دیبا اومد باکلی قصه های شاد
اومدم تابگم
از اون قصه ها
واما این بار در مورد چی صحبت کنیم
اومدم تادر مورد قصه خاله قضضی صحبت کنیم
خیل خوب باشه خاله قضقضی
اما تابه حال اسمشوشنیدی
واین بار این قصه واینم شما
یکی بود یکی نبود دریه سوسکی بود به نام خاله قضقضی
این خاله قضقضی هر جا میرفت یه چیز مجانی میگرت مثلا
خاله قضقضی گفت سلام اقای عطار خیلی حالم بده کمکم کنید
باشه خاله قضقضی این دارو هایسرما خوردگی روبگیر حالت خوب میشه
خاله قضقضی گفت ممنونم اقای عطار خدا خیرتون
اقای عطار خدا حافظ خاله قضقضی همیشه سلامت باشی
یه روز یه توپ خورد به پای خله قضقض وان اونو پر تاب کرد به سر یه بچه وبعد بهش گفت به ذار الان بهت یه چیزی میدم تابی حساب شیم ولی پسرگفت من چیزی از دیگران نمیخوام وخاله قضقضی فهمید کارای بی کرده ادم میتونه از بچه ها درس بگیره
خدا حافظ بچه ها
افرین دیبا چه عکسای قشنگی پیدا کردی ادرسش را برام می نویسی؟






باشه حتما برات مینویسم







ادرسhttp://glitter-graphics.com/
ولی انقدر سایت هست که ادم گیج میشه کدوم رو انتخاب کنه
امیدوارم خوشت بیاد
ودیگه از این شکلک های اینجوری نذار
دوست دارم
از اینجا تاابه اسمون
ودیگه ناراحت نباش
چه بامزه !

آفرین به اون پسر باهوش که به خاله قضقضی ( قزقزی ) ما یه درس خوب و مهم داده .
واقعا بچه ها خیلی چیزا رو خوب می فهمن فقط باید خوب به حرفاشون گوش داد
دوست دارم
به عمه پر وین وستایش وهمه سلام برسون وستایش رو کلی ماچ کن
مرسی عزییییییییییییییزم



باشه حتما پیغام محبت آمیزت رو به عمه پروین و ستایش جون می رسونم. تونستی خودت بیا ستلیشمونو ببین ! فکر کنم کلی باهات دوست بشه
چه کلاس زبان بامزه ای ! آفرین دیبا جون ما همیشه اول می شه !
اوخ اوخ ! الآن دستت خوب شده ؟ وای مراقب باش خوشکل خانوم
اگرچه بچگیه و همه ی این بازیا و خراش ها و زخم ها ... بعدا همه شون خاطره های خوب می شن از شیطونی هامون
اره ولی الان درد نمیکنه





ولی حیف اونجاانستین




ستایش حالش چطوره اون هم از این زخم ها برمیداره
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمش
راستش رو بخوای یکی از دوستام منو هول داد
دوستدارم همیشه بی تو سرم نمیشه
ای جااان !
چه شعر بامزه ای برام نوشتی آخر کامنتت
کلی ذوق کردم !
ستایش رو چون هنوز بهش اجازه نمیدن تنهایی جایی بره و بازی کنه از این زخما بر نمی داره ولی اگه بی احتیاطی کنه توی خونه هم گاهی از این اتفاق ها می فته دیگه مث همه ی بچه ها
مثلا یه بار صورتشو خارونده بود گوشه ی مماخش یه کوچولو زخم شده بود
آره واقعا حیف که نزدیک هم نیستیم وگرنه ستایش حتما با تو و ماوا جون خیلی دوست می شد و بازی می کرد
دوست دارم


عزیز ترین عزیز ترینا
خوش به حالت که ستایشرو میمبینی
کشکی منم اونجا بودم ومیی مش