سلام تو این قسمت یه پیکسی داریم
توی یه جای تاریک بودم نمیدونستم چیکار کنم اخرین کلماتی که یادم میومد اینا بودن
چون من پرنسسم
میدونستم از دست یه نفر کینه دارم چشام رو باز کردم اطرافم رو خوب نگاه کردم یه در دیدم باسرعت دویدم طرفش ووووووووووووواااااااااااااااییییییییییییی نمیدونین چی دیدم یه باغ پر از گل دویدم توش فقط میخواستم از تاریکی فرار کنم زیر سایه یک درخت استراحت کردم و همه چی دوباره یادم اومد یه دفعه صدای یک نفر اومد
سلام من ریتام توچی گفتم
توکی هستی گفت
خوبه همین الان خودم رو معرفی کردم گفتم
اهان ببخشید من سوفیم میتونی لارا هم صدام کنی
گفت خوشبختم سوفی گفتم
توچی هستی گفت
یعنی تو نمیدونی من چیم من یه پیکسیم گفتم
اهان حالا پیکسی چی گفت
عشق تا گفت عشق یادمامانم افتادم گفت
اینجا چیکار میکنی گفتم
خودم هم نمیدونم وتمام جریان رو تعریف کردم ریت هم گوش داد وقتی حرفام تموم شد گفت
تو به یه پناهگاه احتیاج داری گفتم
اره حتما
و دنبالش راه افتادم انقدر تند میرفت که چند بار زمین خوردم واینجوری شد
و وقتی رسیدیم باهم یک نقشه کشیدیم
در قسمت بعد ماجرا...............
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
خواهیم دید که چطور سوفی ار دافی انتقام میگیرد
سلام دیبا می خوای رص منو در بیاری خوب چرا جواب نمیدی همینجوری تایدد می کنی.دیبا حتما می خوای دیگه نظر ندم.
دیبا خوب جواب ندا رو میدی با ذوق و شوق ولی من نه.چیکار کنم بفهمی عاشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
عسیسم نالاحت نباش جواب تو رو هم میدم
سلام دیبا جوووووووووون
ابجی بی معرفت شدی ...
چی شده...
یه سوال بپرسم ناراحت نمی شی
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …
عاشق همیشگیت:نرگس
.
شیشه های شکسته تعویض می شوند …
پل های شکسته ، تعمیر …
آدم های شکسته ، فراموش !!!
نوشته شده توسط غریبه
کاش اشکامو میدیدی وقتی به تو فکر می کنم و میبینمنیستی...
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن !
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری ، اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری ؛ یا جمله ای مثل : چیزی شده ؟!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی : نه . . . هیچی . . . !
اگه کسی گریه میکنه به خاطر این نیست که ضعیفه ، به خاطر اینه که واسه یه مدت طولانی قوی بوده .
دستمو روی قلبم گذاشتم اما قلبم دیگه نمیزد....
من مرده ام مرده.روحی دیگر بیش نیستم واین فقط به خاطر دوری از توســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
سلام دیبا جونم
منتظر ادامه ی داستانت هستم
موفق باشی
حتما ادامه رو میذارم تو هم موفق باشی
سلام دیبا جونم
آپم
میام
سلام دیبای عزیزم
این طفلک سوفی چه بلاهایی سرش میاد ولی خوبه باز همیشه یه نفر هست به دادش برسه
اون پیکسیه خیلی نازه دوستش دارم
راستی سوفی دوتا اسم داره یعنی ؟ لارا هم اسم واقعیشه ؟
در ضمن بابالنگ دراز شروع شده و حتما خبر داری و می بینی کارای جودی خیلی بامزه س آدم کیف می کنه ولی بعضی موقع ها دیگه خیلی دیوونه بازی درمیاره :))
سلام نداجونم خوبی
بله سوفی دو اسم داره لارا اسمی هست که چوپان و زنش براش انتخاب کردند و سوفی اسم پرنسسیش هست اره جودی جونم خیلی دوستش دارم و همیشه میبینمش قسمت 6 رو از همه بیشتر دوست داشتم
سلام چرا به وبلاگت دیگه نمیای؟






















دوســـــــــــــــــــــــــــــــــتت دارم
دلم برات تنگ شده؟
دیبا؟
خوبی؟
دیبا دوسم داری؟
دیبا اگه دوس نداری نیا تو وبلاگم ولی لاقل نظرایی که واست میذارم جوابشونو بده یا تاید کن.
از این به بعد میدم




هرگز تو را فراموش نخواهم کرد حتی اگر مرا از یاد ببری
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
چرا که تو را دوست دارم
دیوانه وار عاشقت شدم
چرا که مهربانی را در وجودت دیدم
با چشمانت وجودم را دگرگون ساختی
و اگر تو نبودی هرگز عاشق نمی شدم
نه تو از عشق من دست میکشی
و نه قلب من از عشقت روی گردان می شود
آهان درسته اسم چوپونی ش لارا بوده
آره قسمت 6 جودی خیلی بامزه بود طفلک داشت راستشو می گفت ولی معلمش دعواش کرد :(
اره راستی ندا جون قسمت اخر جودی چی شد
دیبا جون پرسیدی قسمت آخر جودی چی شد ؟ یعنی قسمت آخر آخرش که چجوری کارتون تموم میشه ؟؟
الان نگفتم چون سوالتو متوجه نشدم . وقتی مطمئن شدم منظورت دقیقا آخر داستان جودیه یا آخر همین قسمت 6 اون وقت میگم برات تا داستان لو نره باشه ؟ :)