سلامی به گرمی افتاب
چطورین کوچول موچولوهی توی خونه اینجا رومثل خاله شادونه گفتم
خب داشتیم میگفتیم
ازچی امروز شروع کنیم
خیل خوب باشه داستان های دیباجون شروع میشود
ازضرب المثل های پیش چی میدونید
من که خیلی چیزها میدونم اش نخورده دهن سوخته فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
شکیکام رودیدین
از شکلک ها بگذریم
من از قصه های قدیمی خیلی چیزها میدونم
خیل خوب کم کم داره مطلبم تموم میشه
خیل خوب بعدا میبینمتون
واینم بگم که
مه همتون رودوست دارم قصه پایینی هم بخونید
در زمان های های قدیم خر کفاشی میکردد گربه ها موش میگرفت خرس عطاری میکرد
شوخی کردم مرد خسیسی بود که روی همه چی حساب وکتاب دقیقی داشت
مثلا میخواست گوشتبگیره من چیزی نمیگم گقتگوی مرد خسیس و قصاب
مرد خسیس گفت سلا م به بهترین قصاب جهان
قصاب حالتا ن چطور است همسایه
مردئ خسیس هیچی همان قدر که در میاوریم همان قدر هم میخوریم
قصاب از کی تا حالا شما دست ودل باز شدید
مرد خسیس از همان وقت که شما قصاب شدید
قصاب ا واقعا حالا چند کیلو گوشت میخواهید
مرد خسیس هر چه قدر شما بدهید
قصاب اواقعا پس ما 50 کیلو برای شما بگذاریم
مرد خسیس نه نه نه انقدر خیلی زیاد است
قصاب پس چه قدر بگذاریم که باب دل شما باشد هم باب دل ما
مرد خسیس هر چقدر بگذارید خوب است نیم کیلورا نصف کنید
قصاب پس تشریفتان را ببرید یک جای دیگر
ومرد خسیس هم میرفت یه جای دیگه تا نصف نیم کیلو گوشت رو بگیره
حتما ضرب المثل اب از دستش نمیچکه روشنیدید واین ضرب المثل از اینجا سرچمه میگیره
یک روز این مرد که میرفت دستاش روبشوره گفت اینقدر اب دار هروم میشه و جوری دستاش روگرفت که اب از ستش نچکی بیرون
حالا این ضرب المثل به معنای خسیسی معروفه
میبینمتون
سلامیبه گرمای زمستان
ایول چه فکر با هالی من هم دقیقا داشتم فکر می کردم همچین کاری کنم
ممنونم خوشحالم که هم فکریم منتظر فردام